اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

مقایسه مغز انسان با FPGA

Collapse
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

    #16
    پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

    نوشته اصلی توسط elec-boy
    شما گفتید که "به نظرتون" حالا من خدمتتون عرض میکنم اگر درصدی احتمال برای غلط بودن این نظرتون غائل بشید (حتی 1 درصد) اون وقت به این نتیجه میرسید که اتفاقا اگه قبولش نکنیم کلاه بزرگی رفته سرمون چون اگر اون 1% تحقق پیدا کنه 100 سال (!) زندگی دنیا رو با نظر خودمون مشغول بودیم ولی n سال از زندگی بعد از مرگ رو در پریشانی به سر میبریم!
    حالا اگه حرف شما درست باشه، که فقط 100 سال رو ضرر کردیم! (که البته اگر هم فکرش رو بکنی میبینی که اتفاقا ضرر نکردیم چون تا انسان بمیره تموم میشه پس تا بیاد بفهمه که ضرر کرده دیگه چنین موجودی وجود خارجی نداره)
    بله خیلی ها اینطوری فکر میکنن که این مسائل حد اقلش اینه که ضرری نداره و انجامش بدیم خدارو چه دیدی شاید گرفت :nice:
    ولی این N بعد از مرگ زندگی رو هم کسی نمیتونه ثابت کنه که وجود داره! و توی همون نظریه تحمل نکردن مرگ میگنجه

    دیدگاه


      #17
      پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

      نوشته اصلی توسط arvinfx
      ولی این N بعد از مرگ زندگی رو هم کسی نمیتونه ثابت کنه که وجود داره! و توی همون نظریه تحمل نکردن مرگ میگنجه
      اتفاقا توی همون 1% احتمال میگنجه.
      برعکس شما من فکر میکنم کسی که اعتقادی به زندگی بعد از مرگ نداره از مرگ میترسه. نظریه ی شما که ترسی نداره! آدم میمیره تموم میشه میره پی کارش! کجاش ترس داره؟ هرکاری هم کرده باشی باکی نیست! خواستی تو این دنیا آدم کشته باشی دزدی کرده باشی و ... با خیال راحت و با آرامش خیال آدم میمیره. ولی هیجان و ترس اعتقاد به جهان دیگه به نظر من بیشتره. پس نظریه ی شما رد میشه :biggrin:
      HELLO WORLD

      دیدگاه


        #18
        پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

        نوشته اصلی توسط elec-boy
        اتفاقا توی همون 1% احتمال میگنجه.
        برعکس شما من فکر میکنم کسی که اعتقادی به زندگی بعد از مرگ نداره از مرگ میترسه. نظریه ی شما که ترسی نداره! آدم میمیره تموم میشه میره پی کارش! کجاش ترس داره؟ هرکاری هم کرده باشی باکی نیست! خواستی تو این دنیا آدم کشته باشی دزدی کرده باشی و ... با خیال راحت و با آرامش خیال آدم میمیره. ولی هیجان و ترس اعتقاد به جهان دیگه به نظر من بیشتره. پس نظریه ی شما رد میشه :biggrin:
        ها ها ها ها :biggrin: جالبه. راستش من اقاید خودمو گفتم اصلا هم نمیخام به کسی تحمیلش کنم. چون توی این بعدها ( زندگی بعد از مرگ و این برنامه ها ) اصلا" راه قابل اثباتی پیدا نکردم و همش حرف و حدث بوده ولی در مورد ترس من از اینکه بمیرم و چیزی نباشه نمیترسم حتی اگر چیزی هم باشه نمیترسم. نمیدونم چرا ولی نسبت به جفتش احساس خوبی دارم. در مورد اینکه هر کاری بکنی باکی نیست بله قانون جنگل هستش که میشه توی جنگل لنجامش داد ولی توی شهر یه چیزی به اسم قانون وجود داره که اینکارو جلوشو میگیره.

        من نفهمیدم نظریه من چطوری رد شد؟ :mrgreen:

        دیدگاه


          #19
          پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

          نوشته اصلی توسط arvinfx
          در مورد اینکه هر کاری بکنی باکی نیست بله قانون جنگل هستش که میشه توی جنگل لنجامش داد ولی توی شهر یه چیزی به اسم قانون وجود داره که اینکارو جلوشو میگیره.
          اتفاقا بعضی از کارها رو به همون راحتی که جنگلی ها انجام میدند شهری ها هم انجام میدند یه آب هم روش! قانون هست. درست. ولی آیا مجری قانون همواره حی و حاظره؟ میلیاردها تومن پول مملکت رو میخورند میرند کانادا زندگی میکنند کیف هم دارند میکنند. قانون کو؟ یا یه مثال دیگه : اگه خلاف کار خود مجری قانون باشه چی؟ و n مثال دیگه (که دقیقا n به بینهایت میل میکنه) (توضیحات بیشتر میشه بحث سیاسی، اجتماعی، انتظامی، جنایی و ... که از گفتنش معذورم)

          من نفهمیدم نظریه من چطوری رد شد؟ :mrgreen:
          البته شما نظریه های زیادی دارید :mrgreen: من فقط یکیش رو از طریق آوردن مثال نقض رد کردم. اینو:
          ولی این N بعد از مرگ زندگی رو هم کسی نمیتونه ثابت کنه که وجود داره! و توی همون نظریه تحمل نکردن مرگ میگنجه
          مثال نقضشم خودم هستم که فکر میکنم اگه چیزی نباشه ترسش کمتره. و تحمل مرگ در صورت نبودن جهان پس از مرگ سختتر نیست. و به جهان دیگه هم اعتقاد دارم
          نظریه نباید براش مثال نقض پیدا بشه دیگه

          پ.ن : راستی اینو هم بگم که من خیلی خیلی ... به عقاید شما احترام میذارم و فکر میکنم درستش هم همینه که آدم وقتی چیزی براش اثبات نشده نباید بپذیره. اختلاف عقاید هم یه چیز شخصی هست و به هیچ کس مربوط نیست هرچند ممکنه بعضی وقتا بعضیا بخواند با چماق یکرنگی ایجاد کنند که اون بحثش جداست!
          به هر حال برای شخص بنده هم وجود روح هم وجود جهان پس از مرگ و هم وجود خدا اثبات شده ست و شکی هم ندارم.
          HELLO WORLD

          دیدگاه


            #20
            پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

            ما را باش با کیا می خوایم بریم سیزده بدر
            --------------------------- --------------------------

            دیدگاه


              #21
              پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

              نوشته اصلی توسط گـــــــــــــیــــــج
              آیا شما وجود روح را انکار میکنید ؟
              و اگر مطالعاتی در این زمینه دارید توضیح بدید
              چیزی که وجود نداره احتیاجی به انکار کردن نداره !
              کتاب هم تا دلتون بخواد، کتاب های استیون هاوکینگز ، میچیو کاکو ، ریچارد داوکینز ، نیچه و .......
              نه من وقتش رو دارم برای شما دلیل بیارم، نه شما حوصلش رو ! اینجا هم جای بحث در مورد اینجور چیزا نیست!
              گفته بودید که مطالعه ندارید، هر موقع مطالعه کردید بیاید من در خدمتتون هستم

              دیدگاه


                #22
                پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                حالا چرا تفاسیر و توضیحاتی که از روح دارید مادی گرایانهآ‌ هست؟
                انگار که در مورد یک جسم توضیح میدید.

                دیدگاه


                  #23
                  پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                  نوشته اصلی توسط فرشاد اکرمی
                  چیزی که وجود نداره احتیاجی به انکار کردن نداره !
                  کتاب هم تا دلتون بخواد، کتاب های استیون هاوکینگز ، میچیو کاکو ، ریچارد داوکینز ، نیچه و .......
                  نه من وقتش رو دارم برای شما دلیل بیارم، نه شما حوصلش رو ! اینجا هم جای بحث در مورد اینجور چیزا نیست!
                  گفته بودید که مطالعه ندارید، هر موقع مطالعه کردید بیاید من در خدمتتون هستم
                  با سلام : در گفتگو وقتی دو طرف روی یک موضوع اختلاف نظر 180 درجه ای دارن گفتگو معنی نداره و به جایی هم نمیرسه

                  و اینکه من مطالعه دارم یا ندارم دلیل نمیشه در مورد سوال جواب میدم و شما هم همینطور .............

                  به نظرم بهتره ما ها اول به منابع داخلی مراجعه کنیم و با علم به منابع داخلی منابع خارجی هم بخونیم

                  من و شما مثله فیلسوفان و عالمانی که در جهان مطرح هستند نیستیم و طبیعی هم هست اگر فقط منابع خارجی را بخونیم بعد از مدتی قبولشون میکنیم و همچنین از منابع داخلی را فقط بخونیم بازم قبولشون میکنیم

                  پس حرف درست کجا هست اونور یا اینور برای همین اگر قرار باشه تصمیم درستی بگیریم باید حرف دو طرف را بشنویم..........
                  --------------------------- --------------------------

                  دیدگاه


                    #24
                    پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                    نوشته اصلی توسط حمیدرضا رضائی
                    حالا چرا تفاسیر و توضیحاتی که از روح دارید مادی گرایانهآ‌ هست؟
                    انگار که در مورد یک جسم توضیح میدید.
                    کدوم نظر رو میگی حمیدرضا جان؟ :smile:

                    دیدگاه


                      #25
                      پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                      نوشته اصلی توسط گـــــــــــــیــــــج

                      پس حرف درست کجا هست اونور یا اینور برای همین اگر قرار باشه تصمیم درستی بگیریم باید حرف دو طرف را بشنویم..........
                      بله من این حرف رو قبول دارم درست میگید.

                      من 17 سالم بود برای امام حسین زنجر هم زدم. ولی الان ...
                      من از بررسی هایی که کردم به این نتیجه ها رسیدم هم داخل هم خارج :agree:

                      دیدگاه


                        #26
                        پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                        نوشته اصلی توسط elec-boy
                        اتفاقا بعضی از کارها رو به همون راحتی که جنگلی ها انجام میدند شهری ها هم انجام میدند یه آب هم روش! قانون هست. درست. ولی آیا مجری قانون همواره حی و حاظره؟ میلیاردها تومن پول مملکت رو میخورند میرند کانادا زندگی میکنند کیف هم دارند میکنند. قانون کو؟ یا یه مثال دیگه : اگه خلاف کار خود مجری قانون باشه چی؟ و n مثال دیگه (که دقیقا n به بینهایت میل میکنه) (توضیحات بیشتر میشه بحث سیاسی، اجتماعی، انتظامی، جنایی و ... که از گفتنش معذورم)
                        اقلیت همیشه وجود داره ولی من کشوری رو میشناسم که همه توی قفسه هاشون تفنگ دارن و دین و دنیای پس از مرگ رو این چیزا الویت بالایی نداره توی زندگیشون ولی بخاطر قانون کشور اکثریت خیلی هم خوب و شایسته زندگی میکنن..
                        میدونستی هیتلر آدم خیلی مذهبی بوده؟ و تنها کسی که کشته خودش بوده؟

                        البته شما نظریه های زیادی دارید :mrgreen: من فقط یکیش رو از طریق آوردن مثال نقض رد کردم. اینو:مثال نقضشم خودم هستم که فکر میکنم اگه چیزی نباشه ترسش کمتره. و تحمل مرگ در صورت نبودن جهان پس از مرگ سختتر نیست. و به جهان دیگه هم اعتقاد دارم
                        نظریه نباید براش مثال نقض پیدا بشه دیگه
                        شما اینطوری نظر خودتون رو کردید نظریه؟ :biggrin:


                        پ.ن : راستی اینو هم بگم که من خیلی خیلی ... به عقاید شما احترام میذارم و فکر میکنم درستش هم همینه که آدم وقتی چیزی براش اثبات نشده نباید بپذیره. اختلاف عقاید هم یه چیز شخصی هست و به هیچ کس مربوط نیست هرچند ممکنه بعضی وقتا بعضیا بخواند با چماق یکرنگی ایجاد کنند که اون بحثش جداست!
                        به هر حال برای شخص بنده هم وجود روح هم وجود جهان پس از مرگ و هم وجود خدا اثبات شده ست و شکی هم ندارم.
                        بله قشنگیش هم به همینه که با هم فرق داریم

                        دیدگاه


                          #27
                          پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                          حالا برای اینکه جو عوض بشه این آهنگ جدید و زیبا را گوش کنید

                          http://upmost-blog.persiangig.com/audio/Royaye%20Ma.wma
                          --------------------------- --------------------------

                          دیدگاه


                            #28
                            پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                            «(وَیَسْئَلُونَکَ عَنْ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّى وَمَا أُوتِیتُمْ مِّنَ الْعِلْمِ اِلاَّ قَلِیلا); و از تو درباره «روح» سوال مى کنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است، و از علم و دانش، جز اندکى به شما داده نشده است».
                            شأن نزول این آیه:
                            جمعى از مشرکان مکّه به سراغ یهودیان مدینه رفته، و خطاب به آنها گفتند:
                            ما واقعاً به شک افتاده ایم که آیا این مرد، محمّد امین، پیامبر خداست یا دروغ مى گوید؟ عالمان یهود گفتند: در مورد سه مسأله از او سوال کنید، اگر به دو مسأله پاسخ کافى و مفصّل داد و پاسخ سوّمى را به اجمال برگزار کرد، او پیامبر خداست. و اگر به هر سه سوال جواب کافى و مفصّل داد، و یا از پاسخ هر سوال عاجز شد، پیامبر خدا نیست. و آن سه مسأله به شرح زیر است:

                            الف) جوانانى که بر اثر خداپرستى از میان قوم و قبیله و شهر خود فرار کرده، و به غارى در دامنه کوهى پناه بردند چه کسانى بودند؟
                            ب) مردى که شرق و غرب عالم را زیر پا نهاد که بود؟
                            ج) حقیقت و ماهیّت روح چیست؟
                            پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در مورد اصحاب کهف و ذوالقرنین به طور مفصّل جواب داد (همان گونه که در سوره کهف آمده است) و پاسخ سوال سوّم را اجمالى و به طور سربسته بیان کرد.(1)
                            *********
                            1. تفسیر نمونه، ج 12، ص 352
                            [img width=165 height=100]http://www.askdin.com/gallery/images/29839/1___________5.png[/img]
                            وبسایت ختم صلوات
                            http://www.salavaty.com/

                            دیدگاه


                              #29
                              پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                              خیلی ممنون که توجه کردید من فکر می کردم هیچ کس به این جور موضوعات علاقه ای نداره. البته شاید دلیل این فکرم اطرافیانم باشه که همه از علم بیزارن و هر وقت دهان به گفتن یک کلمه علمی یا منطقی باز کنم از دستم فرار می کنن.
                              ببینید من چند موضوع رو می گم که از نتایج خودمه:(اگه حوصله ندارین همشو نخونین از وسطاش بخونین)

                              1_ علم و منطق نمی تونن به تمام حقایق پاسخ بدن چرا؟ برای این که علم خودش تماما با روند منطقی نتیجه گیری می کنه و منطق یعنی رسیدن از فرض به حکم با استفاده از قوانین منطق. پس اگر همین طور اثبات بازگشتی کنیم به یک فرضی می رسیم که براش دلیلی نداریم و فقط قبولش کردیم که بهش می گن اصل. ما برای قبول اصل ها هیچ دلیل منطقی نداریم و فقط شهودی قبول می کنیم. برای مثال کسی می تونه به من ثابت کنه که قوانین منطق حقیقت هستن و درستن و با درستی یک اصل حتما تمام نتایج منطقی درست هستن؟ یعنی ثابت کنین منطق درسته. نمی شه چون که ما برای اثبات منطق از خود منطق استفاده می کنیم که در مطق می گن دور تثلثل که یعنی امکان نداره. اگه با منطق درستی منطق رو ثابت کنیم دور تثلثل می شه و نتیجه می گیریم ممکنه غلط باشه که یعنی منطق برای این سوال و بسیار سوال های دیگر که مربوط به اصول می شن جوابی نداره. اصل ها رو می شه به طور تجربی و شهودی بررسی کرد. :nerd:
                              2_ حقیقت یکتاست... اینم یک اصله که من شهودی قبولش دارم. پس مادیات و معنویات قابل تفکیک نیستن. پس به هم مربوطن و بر هم تاثیر می زارن.
                              3_ روح یک مفهوم معنوی هستش پس به نظر من توجیح مادی هم داره. شاید روح یک فرآیند تفکر باشه شایدم یکسری مئلفه در بعدی دیگر. من وجود روح رو انکار نمی کنم به دلیل این که علم اونقدر پیشرفت نکرده که ماهیتش رو کشف کنه. منم اطلاعاتی ندارم که انکار یا قبول کنم به طور منطقی.
                              4_ مغز انسان و توانایی تفکرش به درک شهودی و تفکر منطقی و تفکر احساسی (یا همون غریزی) محدود می شه. پس از کجا معلوم چیز هایی باشن که خارج از حد تفکر انسان باشن؟ شایدم یکیش روح باشه.
                              5_ اگر بگیم که تفکر انسان تماما با مغز انجام می شه بازم ماهیت روح انکار نمی شه. شاید روح بدون این که مستقیما بر افکار ما تاثیر بزاره به شکلی دیگر که مغز ما توانایی تفکر به اون رو نداره بر ما تاثیر بزاره. در ضمن وقتی علم داره به یک جواب برای روش تفکر انسان می رسه و با استفاده از منطق به این نتایج برسه و درستی اصل هایی که استفاده شده به طور تجربی و شهودی مورد قبول باشه پس نمی شه جواب علم به کارکرد مغز و روند تفکر رو نقض کرد.


                              مغز انسان بزرگترین مغز نیست . مغز نهنگ بزرگترین و بعدش مغز فیل و بعد انسان و بعد دلفین به ترتیب بزرگترین مغز ها رو دارن. البته نهنگ که 20-30 متر طول داره و یک عالمه ماهیچه و سنسور پس حتما به یک مغز بزرگتر برای پردازش اطلاعات سنسور و فرمان به ماهیچه هاش داره.
                              حیوانات خانگی و کلا پستانداران مغز پیچیده و بزرگی دارن. مغز سگ اندازه یک مچ دست آدم می شه. یعنی 30-40 برابر یک CPU کامپیوتر. تراکم سلول های مغز پستانداران زیاده و در نتیجه نمی شه گفت مغز کوچیکیه. سگ توانای تفکر احساسی یا همون غریزی تا حدی داره و تفکر احساسی مرحله پایینی از تفکره. احساسات پیچیده نیستن. فقط یک سری توابع ساده هستن. البته احساسات انسان پیچیده تر از حیوانه. چرا؟ برای انی که حیوان با اون مغز کوچیکش احساسات داره. یا یک بچه کوچیک فقط احساسات می فهمه. اکثر عموم مردم احساساتی هستن.
                              من می گم احساسات یک سری توابع ساده تر هستن... مثلا من 6-7 سال پیش از تاریکی می ترسیدم ولی به طور منطقی می دونستم نیازی به ترسیدن نیست. ولی نمی تونستم جولوش رو بگیرم برای این که این تابع در مغز من وجود داشته بود و تابع فراخوانی شده بود. ترس از تاریکی برای فراخوانی نیاز به محیط تاریک و سکوت داره. خوب این می شه یک نوع احساسات که رفتاری شبیه به یک تابع ساده داره.
                              یک مثال دیگه مثلا اثر موسیقی بر مغز... آدم فکر می کنه موسیقی خیلی مسئله پیچیده و یکی از نشانه های تمدن پیچیده و پیشرفته بشری هست. درسته که ایجاد موسیقی خوب کار سختیه و نیاز به حرفه یا همون هنر داره. ولی شما اگر درست توجه کنین فقط هارمونی های صوتی در موسیقی هست که باعث لذت انسان می شه. البته کلام هم تاثیر داره ولی خیلی کمتر. موسیقی دقیقا یک تریگر حس لذت است. همین و بس. وقتی هارمونی موسیقی به خوبی بخش درک موسیقی یا همون ورودی تابع احساس لذت رو تریگ کنه ینی هارمونی خوبی داره و به انسان احساساتی خاص دست می ده.
                              اینم از احساسات که خیلیا فکر می کنن نشانه ی کماله. پس اگه یک حیوان احساسات داشته باشه جای تعجب نیست . بیشتر از این چیزی از حیوان بر نمیاد.


                              من تو یک سری مقالات درباره کار کرد مغز خوندم این دستگیرم شد که جریانات الکتریکی نورون های مغز مانند موج از یک یا چند نقطه در مغز آغاز می شود و به یک محدوده ختم می شود یا این موج در مغز می گردد تا تمام شود. برگرفته از تصاویری که با دسگاه نمی دونم چی ( فکر کنم یک چیزی شبیه MRI) گرفته شده. همونطور که می دونین در نورون ها جریان الکتریکی وجود ندارد بلکه عبور یون ها ایجاد چیزی شبیه با جریان الکتریکی می کند و در انتها از سیناپس با نوروترنزمیوتر اطلاعات از یک نورون به نورون دیگه منطقل می شه.
                              یعنی یک یا چند موج در مغز گردش می کنند. خوب به نظر من این یعنی هر موج یک فرآیند تفکر هستش و از توابع پیاپی عبور می کند تا پایان پذیرد. یعنی یک نورون تریگ می شود و نرورون های مجاور خود کا با هم تقریبا یک تابع ایجاد می کنند را تریگ می کند و به دنبال آن نرورن های بعدی نورون های مجاور دیگر را تریگ می کنند که یک شکل موجی ایجاد می شود. و این که چند موج همزمان هم وجود دارد شاید یعنی این که مغز چند تا فرآیند تفکری دارد. مثلا من دارم به حرف معلم گوش می دم و با خودکارم رو میز ور می رم. یعنی بخشی درحال تفکر به حرفای معلم است که همون بخش زبان و منطق و ایناست ولی بخش تصویری و بخش مکانیکی مغز داره بررسی می کنه که مثلا الان خودکارمو محکم رو میز بکشم چه شکلی می شه.
                              البته تو همون مقاله نظرشون این بود که هر نورون برای خودش یک فرآیند تفکری انجام می ده که زیاد با حرفای من جور در نمیاد. تو اون مقاله گفته شده بود که نورونا با هم حرف می زنن به زبان سیگنال های سیناپسی. البته اینم یک نظریه است. می گفت که اگه سیگنال یک نورون رو که چند (کیلو یا مگا) هرتز است رو یکم کمتر کنیم و بدیم به بلندگو یک صدای خاصی شندیه می شه.
                              نورونا خیلی سرعت پایینی دارن حتی اونایی که غلاف میلین دارن. من حساب کردم اگه دوتا نورون با غلاف میلین یک میکرومتر فاصله داشته باشن می تونن حداکثر با فرکانسی حدود 2-3 MHZ با هم ارتباط برقرار کنن.
                              با این حساب من معتقدم اگه کسی بتونه یک FPGA خفن بزرگ بسازه و سیستم عامل هوش مصنوعی شبیه انسان براس بنویسه می تونه یک هوش مصنوعی قویتر از انسان بسازه. البته اینم حساب کنین که عمر FPGA و پایداری کارکدش و اینا هیچ وقت به مغز انسان نخواهد رسید زیرا مغز انسان دارای سیستمی بسیار پیچیده برای نگهداری و تغزیه ی سلول های مغزی داره. تازشم نورون ها شاید خواص برتر دیگری هم داشته باشن که FPGA نداره...مثلا ایجاد وقفه . FPGA تنها خاصیتش اینه که خیلی سریع تر از مغز انسان کار می کنه و دقیق تر.

                              دیدگاه


                                #30
                                پاسخ : مقایسه مغز انسان با FPGA

                                نوشته اصلی توسط Aryan_M
                                1_ علم و منطق نمی تونن به تمام حقایق پاسخ بدن چرا؟ برای این که علم خودش تماما با روند منطقی نتیجه گیری می کنه و منطق یعنی رسیدن از فرض به حکم با استفاده از قوانین منطق. پس اگر همین طور اثبات بازگشتی کنیم به یک فرضی می رسیم که براش دلیلی نداریم و فقط قبولش کردیم که بهش می گن اصل. ما برای قبول اصل ها هیچ دلیل منطقی نداریم و فقط شهودی قبول می کنیم. برای مثال کسی می تونه به من ثابت کنه که قوانین منطق حقیقت هستن و درستن و با درستی یک اصل حتما تمام نتایج منطقی درست هستن؟ یعنی ثابت کنین منطق درسته. نمی شه چون که ما برای اثبات منطق از خود منطق استفاده می کنیم که در مطق می گن دور تثلثل که یعنی امکان نداره. اگه با منطق درستی منطق رو ثابت کنیم دور تثلثل می شه و نتیجه می گیریم ممکنه غلط باشه که یعنی منطق برای این سوال و بسیار سوال های دیگر که مربوط به اصول می شن جوابی نداره. اصل ها رو می شه به طور تجربی و شهودی بررسی کرد. :nerd:
                                اگر چیزی کشف نشده یا نتونستن اثبات کنند، دلیل بر این نیمشه که علم نمی تونه اون رو ثابت کنه ! ما الان نمی تونیم. قانون جاذه هم یکی از این حقایق هست، بر اساس حرفهاتون، که نمیشه روی فرضیات حساب کرد، می تونید با تکیه بر این اصل که قانون جاذبه هم یک فرضیست، از طبقه 4 بپرید پایین؟

                                نوشته اصلی توسط Aryan_M
                                مغز انسان بزرگترین مغز نیست . مغز نهنگ بزرگترین و بعدش مغز فیل و بعد انسان و بعد دلفین به ترتیب بزرگترین مغز ها رو دارن. البته نهنگ که 20-30 متر طول داره و یک عالمه ماهیچه و سنسور پس حتما به یک مغز بزرگتر برای پردازش اطلاعات سنسور و فرمان به ماهیچه هاش داره.
                                اندازه مغز رو نسبت به جثه مقایسه می کنند.
                                نوشته اصلی توسط Aryan_M
                                البته تو همون مقاله نظرشون این بود که هر نورون برای خودش یک فرآیند تفکری انجام می ده که زیاد با حرفای من جور در نمیاد. تو اون مقاله گفته شده بود که نورونا با هم حرف می زنن به زبان سیگنال های سیناپسی. البته اینم یک نظریه است. می گفت که اگه سیگنال یک نورون رو که چند (کیلو یا مگا) هرتز است رو یکم کمتر کنیم و بدیم به بلندگو یک صدای خاصی شندیه می شه.
                                نورونا خیلی سرعت پایینی دارن حتی اونایی که غلاف میلین دارن. من حساب کردم اگه دوتا نورون با غلاف میلین یک میکرومتر فاصله داشته باشن می تونن حداکثر با فرکانسی حدود 2-3 MHZ با هم ارتباط برقرار کنن.
                                با این حساب من معتقدم اگه کسی بتونه یک FPGA خفن بزرگ بسازه و سیستم عامل هوش مصنوعی شبیه انسان براس بنویسه می تونه یک هوش مصنوعی قویتر از انسان بسازه. البته اینم حساب کنین که عمر FPGA و پایداری کارکدش و اینا هیچ وقت به مغز انسان نخواهد رسید زیرا مغز انسان دارای سیستمی بسیار پیچیده برای نگهداری و تغزیه ی سلول های مغزی داره. تازشم نورون ها شاید خواص برتر دیگری هم داشته باشن که FPGA نداره...مثلا ایجاد وقفه . FPGA تنها خاصیتش اینه که خیلی سریع تر از مغز انسان کار می کنه و دقیق تر.
                                چیزی که باعث میشه مغز انسان پیچیده بشه و نتونستند تا الان شبیه سازی کنند، سرعت اون نیست ! بله مقدار حافظه و تفکر انتزاعی اون هستش

                                مقاله ای رو می خوندم که یک بخشش رو میزارم اینجا، بی ربط ه موضوع این تاپیک نیست:

                                کارایی و ساختمان مغز انسان به حدی عجیب و پیچیده است که از نظر ساختمانی حدود صد میلیون نورون تنها در سطح قشر مخ وجود دارد و این مغز دارای تفکر انتزاعی است یعنی ما وقتی از شادی،درد و... دم می زنیم همه این موارد وجود خارجی ندارند اما ما مفهومی در ذهن خود برای بیان آنها ایجاد می کنیم. از نظر فرگشت این شگفتی و کارایی مغز چگونه قابل توصیف است؟
                                حیوانات هم، هر کدام در رده فرگشتی خود، صاحب مغز ابتدایی هستند به قسمی که توسط این مغز اشیایی را که می بینند یا صداهایی که می شنوند یا بوهایی که حس می کنند را از هم تشخیص می دهند .این قسمت ابتدایی مغز در انسان هم موجود است اما در انسان غیر از مغز ابتدایی ما از طریق قشر مخ این اشیاء، صداها و بوها را با درک بیشتری نسبت به حیوانات حس می کنیم به قسمی که مثلاً اگر قسمتی از قشر مخ ما که مربوط به حس بینایی است آسیب ببیند، هنوز هم از طریق قسمت های دیگر مغز، قادر به دیدن هستیم،و این قسمت درست مانند مغز دیگر حیوانات، درک بسیار ناقصی رااز محیط به ما می دهد.
                                تفکر انتزاعی حتی در شمپانزه هم وجود دارد چرا که آزمایشات مختلف نشان داده این حیوان می تواند علامت ها و اشاراتی که کر ولال ها از آن استفاده می کنند را فرا بگیرد و خواسته های خود را از این طریق به ما نشان دهد.حتی گونه ای از این حیوان وقتی یاد گرفت از طریق کیبورد کامپیوتر، نیاز های خود را اعلام کند گاه کلماتی را بر صفحه مانیتور می نوشت که، در آن زمان نیازی به آنها نداشت و این موضوع چیزی نیست جز تفکر انتزاعی.

                                دیدگاه

                                لطفا صبر کنید...
                                X