اطلاعیه

Collapse
No announcement yet.

مطالب و داستان‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

Collapse
این موضوع برجسته شده است.
X
X
 
  • فیلتر
  • زمان
  • Show
Clear All
new posts

    پاسخ : مطالب و داستانآ‌ها کوتاه و مینی مال ( برای وق

    پسری از دست پدر پیرش که دیگر نمیتوانست راه برود و کار های خودش را انجام بدهد خسته شده بود.
    به پدرش گفت پدر من دیگر از دست تو خسته شده ام و دیگر نمیتوانم کار های تورا انجام دهم
    فردا تورا به بیابان میبرم و آنجا رها میکنم
    معلوم نیست شاید خوراک حیوانات وحشی شوی ولی دیگر عمر تو رو به پایان است شاید گوشت تو حیوانی را سیر کند و حسنه ای برای تو باشد.
    فردای آن روز پسر پدر را داخل لوده (ظرف حمل انگور) قرار داد و او را به بیابان برد و رها کرد.
    پدر هرچه التماس کرد پسر به او اعتنایی نکرد.
    پدر وقتی دید پسر تصمیمش جدی است گفت پسرم هنگام رفتن لوده (ظرف حمل انگور) را فراموش نکن .
    من پدرم را با همین لوده به بیابان بردم این را ببر که نوه ام با همین لوده تورا به اینجا خواهد آورد. :cry: :cry: :cry: :cry:

    دیدگاه


      پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

      ابن سینا و ابن مسکویه
      ابو علی بن سینا هنوز به سن بیست سال نرسیده بود که علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و طبیعی و ریاضی و دینی
      زمان خود سر آمد عصر شد. روزی به مجلس درس ابو علی بن مسکویه،دانشمند معروف آن زمان،حاضر شد.با کمال غرور گردویی
      را به جلو ابن مسکویه افکند و گفت: « مساح تسطح این را تعیین کن. »
      ابن مسکویه جزوه هایی از یک کتاب که در علم اخلاق و تربیت نوشته بود (کتاب طهاره الاعراق) به جلو ابن سینا گذاشت و گفت:
      « تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت سطح گردو را تعیین کنم. تو به اصلاح اخلاق خود محتاجتری تا من به تعیین
      مساحت سطح این گردو.»

      بو علی از این گفتار شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه عمر قرار گرفت.
      ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
      پی نوشت: این حکایت رو از کتاب داستان راستان نقل کردم. چون متاسفانه تو انجمن افرادی رو دیدم که به اندک اطلاعات علمی خودشون چنان مغرورن، که برای به کرسی نشوندن حرفشون به جدلهای کودکانه روی میارن و فضای بحث علمی رو به تندی و بد اخلاقی آلوده میکنن.

      کمترین توقع از یک فرد تحصیلکرده، دانستن املای صحیح کلمات است.

      دیدگاه


        پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

        ماهیمون هی می خواست یه چیزی بهم بگه.. ولی تا دهنشو وا می کرد، آب می رفت تو دهنش... نمی تونست بگه.
        دست کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن.
        دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو. انقده بالا پایین پرید تا خسته شد خوابید. دیدم بهترین موقع ست تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.
        ولی الان چند ساعته بیدار نشده. بعنی فکر کنم بیدار شده، دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب....
        این داستان رفتار بعضی از آدم هایی هست که کنارمونند. دوستشون داریم و دوستمون دارن... ولی ما رو نمی فهمند و فقط توی دنیای خودشون دارن بهترین رفتار رو با ما می کنن...!
        [img width=165 height=100]http://www.askdin.com/gallery/images/29839/1___________5.png[/img]
        وبسایت ختم صلوات
        http://www.salavaty.com/

        دیدگاه


          پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

          جالبه

          دیدگاه


            پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

            روزی نوجوانی علاقه مند به الکترونیک برای خرید داشت به بیرون منزل می رفت، مادرش رو به نوجوان کرد و گفت پسرم داری کجا می روی؟ پسر گفت دارم می رم 10 تا مقاومت 10 کیلو از بازار بخرم، مادرش با تعجب گفت !!! تو که خودت 50 کیلو نیستی چه جوری می خواهی 10 تا مقاومت 10 کیلویی را بیاری. ؟؟؟!!!
            علم را در آزمایشگاه باید یاد گرفت نه در دانشگاه
            نابغه بودن 99 درصد با پشتکار و یک درصد با الهام است. (ادیسون)

            دیدگاه


              پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

              روزی در کشور آمریکا، یک آمریکایی برای یک ایرانی فخر فروشی و از تمدن خود صحبت می کرد و می گفت در 150 سال پیش که ما یک آثار باستانی را جهت کاوش بررسی می کردیم، متوجه دو رشته سیم در عمق یک متری زمین شدیم و وجود سیم ها نشان می داد که ما در آن زمان تلفن داشتیم. ایرانی در جواب گفت زمانی که ما در 2500 سال پیش تخت جمشید را بنا کردیم هیچ گونه سیمی در آنجا پیدا نکردیم و این نشان می دهد ما در 2500 سال پیش بیسیم داشتیم. !!!
              علم را در آزمایشگاه باید یاد گرفت نه در دانشگاه
              نابغه بودن 99 درصد با پشتکار و یک درصد با الهام است. (ادیسون)

              دیدگاه


                پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                در زمان های قدیم، ضرب المثلی بود که می گفت: هر که بامش بیش برفش بیش تر.
                حالا در این زمانه باید بگوئیم : هر که هاردش بیش فایلش بیش تر. !!!
                علم را در آزمایشگاه باید یاد گرفت نه در دانشگاه
                نابغه بودن 99 درصد با پشتکار و یک درصد با الهام است. (ادیسون)

                دیدگاه


                  پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                  کامپـیوتـر زن است یا مـرد؟
                  استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :


                  کامپیوتر مذکر است یا مونث؟

                  همه دانشجویان دختر جنس کامپـیوتـر را به دلایل زیر مرد اعلام کردند:

                  - وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم.

                  - با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند.

                  - قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند.

                  - همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.

                  و همه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس کامپـیوتـر را زن اعلام کردند:

                  - به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.

                  - کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد.

                  - کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند.

                  - همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید.

                  دیدگاه


                    پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                    عجیب تر از علم
                    خواب هایی که به حقیقت می پیوندد

                    تا کنون خواب های شگفت انگیز زیادی در سراسر جهان دیده شده است که در خلال آن خواب بیننده به گذشته یا آینده سفر کرده است .

                    بطوری که ساعت دیواری دفتر روزنامه بستون گلوب نشان می داد ساعت اندکی از سه بامداد گذشته بودکه خبر نگار کشیک شب به نام بایرون سام که روی نیمکتش خوابش برده بود از خواب بیدار شد سرش را تکان داد تا خاطره آن خواب وحشتناک را از یاد ببرد از اینکه می دید آن همه حوادث فقط در خواب اتفاق افتاده خوشحال بودهنوز صدای فریاد کسانی را که در اقیانوس جوشانی غرق می شدند می شنید او در خواب دیده بود توده بزرگی از مواد مذاب و گداخته از کوه سرازیر شده و انفجار عحیبی جزیره را به ستونی از دود و گل و لای مبدل ساختو آب های جوشان دریا در نقطه ای که لحظه ای پیش جزیره ای در آن جا قرار داشت سر به طغیان گذاشته بودند .

                    خبر نگار مدادی برداشت و خوابی را که دیده بود روی کاغذ نوشت او نوشت که چگونه مردم وحشتزده جزیره کوچک« پرالیپ» واقع در نزدیکی جاوه گرفتار توده مذاب و طوفان شدند و آتشفشان همه چیز را از بین برد و کشتی ها بر اثر دیواری از آب روی هم می غلتیدند و بالاخره آخرین انفجار جزیره « پرالیپ » را از صفحه روزگار محو کرد.

                    این خبرنگار امریکایی آنچنان تحت تاثیر خواب خود قرار گرفته بود که بالای یادداشت خود کلمه مهم را یادداشت کرد

                    روز بعد سردبیر روزنامه به گمان اینکه این خبر شب گذشته بوسیله تلگراف دریافت شده استو سام برای جلب توجه او این خبر را روی کاغذ نوشته است مطلب را در دوستون صفحه اول روزنامه چاپ کرد

                    و هنگامی که مشاهدا کرد هیچیک از روزنامه های بوستون این مطلب را چاپ نکرده اند با خوشحالی این خبر را برای خبرگزاری « اسوشیتدپرس » تلگراف کرد .و آن خبر به نوبه خود سایر خبرگزاری های امریکا را تغذیه کرد.این خبر که در روز 29 اوت 1883 چاپ شده بود سردبیر این روزنامه را دچار دردسر بزرگی کرد زیرا همه روز نامه ها جزئیات این خبر را خواسته بودند . سردبیر سام خبر نگار را پیدا کرد و جزئیات را از او درخواست کرد و سان گفت که این مطلب را خواب دیده بوده و فقط وقایع آن خواب را یادداشت کرده است.بدتر از همه مسئول کتابخانه روزنامه اعلام کرد جزیره ای به نام «پرالیپ » در هیچ نقطه از کره زمین وجود ندارددر نتیجه سام بیچاره از روزنامه اخراج شد.

                    روزنامه بوستون گلوپ ناچار تصمیم گرفت به خاطر چاپ این مطلب غیر مستند از خوانندگان عذر خواهی کندو خنده رقبای خود را نیز تحمل کند .

                    ولی همان روز طبیعت قدم به میدان گذاشت و امواج خروشان و سهمگین سواحل باختری امریکا را مورد تهدید قرار داد و خبر رسید فاجعه بزرگی در نزدیکی اقیانوس هند اتفاق افتاده است وبر اثر طغیان آب هزاران نفر جان خود را از دست داده اند و امواج سهمگین چندین کشتی را به کام خود فرو برده است/

                    روزنامه ها خبر هایی را در این باره چاپ کردند و منتظر اخبار تازه بودند که از استرالیا خبر رسید که هوا منقلب شده و امواج سهمگین به سواحل امریکا ، مکزیک ، و امریکای جنوبی یورش برده اندو چنان غوغایی راه افتاده که بشر تا آن زمان ندیده است .چند روز بعد کشتی هایی که جان سالم بدر برده بودند اخبار وحشت انگیزی از آتشفشان جزیره « کراکاتو »آوردند این اخبار حاکی از آن بود که در اثر یک انفجار در تنگه «سوندا » این جزیره بکلی ناپدید شده است

                    اخبار این فاجعه به سرعت توسط خبرگزاری های جهان انتشار یافت

                    روز بعد سام بایرون خبرنگار نه تنها به سر کار خود بازگشت بلکه عکس و تفصیلات او با آب و تاب زیاد در صفحه اول روزنامه بوستون گلوپ چاپ شد البته هیچ کس نفهمید که این خبر از فاصله بسیار دور یعنی حدود نیمی ار کره زمین چگونه به او الهام شده بود !!

                    جزیره کراکاتو در روز 27 اوت دچار حادثه شد و روز بعد از هم پاشید و در 29 اوت به زیر آب فرو رفت و صحنه هایی که سام بایرون در خواب دیده بود عملا به واقعیت پیوست .

                    ولی او در یادداشت خود نام این جزیره را پرالیپ ذکر کرده بودو سالها این موضوع نا معلوم باقی ماند تا اینکه انجمن تاریخی هلند یک نقشه قدیمی برای او فرستاد که در آن نام این جزیره پرالیپ ذکر شده بودو معلوم شد اهالی بومی یکصد و پنجاه سال قبل نام این جزیره را پرالیپ گذاشته بودندولی از آن تاریخ به بعد دیگر به این نام خوانده نمی شد

                    دیدگاه


                      پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                      اندر حکایت برنامه نویسی و طراحی

                      دیدگاه


                        پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                        نوشته اصلی توسط alireza roozitalab
                        اندر حکایت برنامه نویسی و طراحی
                        بسیار عالی بود.
                        علی الخصوص این دو بخش:
                        How the project was documented و How the customer was billed.
                        کمترین توقع از یک فرد تحصیلکرده، دانستن املای صحیح کلمات است.

                        دیدگاه


                          پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                          .

                          دیدگاه


                            پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                            روزی بچه ای که پدر بسیار خسیسی داشت در خواب دید که پدرش 100 تومان به او داد. صبح که از خواب بیدار شد ماجرا را به پدر خسیسش گفت!!! پدر پس از شنیدن این ماجرا گفت، اگر امروز شیطانی کنی من آن 100 تومان را از شما می گیرم.!!!
                            علم را در آزمایشگاه باید یاد گرفت نه در دانشگاه
                            نابغه بودن 99 درصد با پشتکار و یک درصد با الهام است. (ادیسون)

                            دیدگاه


                              پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                              روزی از کسب و کار و درآمد کتاب فروشی جویای حال شدم.
                              کتاب فروش گفت:
                              آن هایی که سواد دارند، پول ندارند که کتاب بخرند.!!!
                              آن های که پول دارند سواد ندارند که کتاب بخوانند.!!!
                              علم را در آزمایشگاه باید یاد گرفت نه در دانشگاه
                              نابغه بودن 99 درصد با پشتکار و یک درصد با الهام است. (ادیسون)

                              دیدگاه


                                پاسخ : مطالب و داستانآ‌های کوتاه و مینی مال ( برای وق

                                زاهدی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد. آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند.
                                زاهد گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ بشود.»
                                آسیابان گفت: «تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد بشود.»


                                اگه مردم می دونستن زمان چقدر با ارزشه دیگه هیچ وقت کفش بند دار نمی خریدن البرت انیشتن

                                دیدگاه

                                لطفا صبر کنید...
                                X