پاسخ : مطالب و داستانآهای کوتاه و مینی مال ( برای وق
غنچه از خواب پرید و گـلـی تازه به دنیا آمد .. خار خندید و به گل کرد سـلام؛ و جوابی نشنید .. خار رنجید و ولی هیچ نگفت .. ساعتی چند گذشت؛ گل چه زیبا شده بود .. دست بی رحمی به نزدیک آمد تا بچیند او را .. گل سراسیمه ز وحشت افسرد، لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید .. صبح فردا که رسید، خار با شـبـنـمـی از خواب پرید؛ گل صمیمانه به او گفت: سـلام ..
غنچه از خواب پرید و گـلـی تازه به دنیا آمد .. خار خندید و به گل کرد سـلام؛ و جوابی نشنید .. خار رنجید و ولی هیچ نگفت .. ساعتی چند گذشت؛ گل چه زیبا شده بود .. دست بی رحمی به نزدیک آمد تا بچیند او را .. گل سراسیمه ز وحشت افسرد، لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید .. صبح فردا که رسید، خار با شـبـنـمـی از خواب پرید؛ گل صمیمانه به او گفت: سـلام ..
دیدگاه